ممنونم دوستان ....

ساخت وبلاگ
سلام این وبلاگو ساختم چون اینقدر از پدرم غم و غصه کشیدم و فکر و ذهنه منو عصبی و رنجور کرده که اینجا میتونم کمی از فشار هایی روحی که بهم وارد میکنه کمی خودمو خالی کنم. شاید هر کسی درک نکنه که پدر بی رحم چجور پدریه، خیلیا ممکنه پدران مهربان و دلسوزی داشته باشن و نتونن همچین شخصی رو تو ذهنشون تصور کنن، ولی من از امروز تمام اون اذیت ها و آزارهای روحی که به من وارد میکنه رو ثبت میکنم. تمامشو تا کمی این فشار از مغزو روحم برداشته بشه ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:34

امروز طبق معمول خواسیم یه صبحونه کوفت کنیم، منو مامانم خیلی باهم رفیقیم و همو درک میکنیم، چون مامانم عقیدش اینه که بچه ها امانت خدان و باید ازشون خیلی مراقبت و محافظت کرد. هیچ وقت حاظر نیست که من دست به سیاه و سفید بزنم مگر اینکه دیگه واقعا حالش بد میشه و از خستگی دیگه طاقتش طاق میشه، حالا چرا من زیاد از جام تکون نمیخورم؟ چون کافیه یکاری بخام انچام بدم، بابام سریععععع شروع به تمسخرو تحقیر و قدر نشناسی، اینفدر میگه و میگه که من دیگه دستم به هیچ کاری نمیره، یبار خواسم غذا درست کنم همش مسخره و دعوا که این چیه سوخته بد مزه فلان چنان، حالا من اونموقعا سنی نداشتم تجربه های اولم بود ولی اون میخاست استعدادمو بسوزونه، اگر بخام از حرفایی که هرروز و هرشب بهمون میزنه بنویسم یه کتاب میشه. مطمنن بابام ادم سالمی نیست باید تیمارستان بستری میشد. چون اینقدر سادیسم داره که دلش میخات همیشه حالمونو خراب کنه انگارلذت میبره. ادامه داستان امروز که من و مامان نشسته بودیم و غذا کوفت میکردیم که بابام از راه رسید ، گفت چرا صدام نزدید؟ گفتیم خب صدات بزنیم میگی بدخوابم کنید گوشم زنگ میزنه و کلی دعوا میکنی، حالا بگو چی میخای درست کنیم برات؟ بابام گفت، هیجی بعدشم شروع به نعره که رها( اسم مستعارم) زنگ بزن به بانک ، منم که بلد نیسم ، البته میتوسم زنگ بزنم ولی یکی سرم داد بزنه کلا هیچی بلد نیسم، این اخلاقمه که برای ادم بی ادب و بی اخلاق هیچ قدمی بر نمیدارم حتی اگر اون فرد بابام باشه. میخات منو بکشه ولی تا زمانی که اخلاقش درست نباشه من هیچ کاری براش نمیکنم، اره برای مامانمم جونمم میدم چون از هزار مورد یک مورد شاید بهم چیزی بگه و ازم بخات یکاری براش انجام بدم اونم بعدش کلی عذاب وجدان میگیرهولی بابای من از هزا ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:34

امروز محمد از زیارت برمیگرده و من موندم و یه دنیا دل تنگی و حرف ....خیلی دعا کرده خیلی زیاد و از اونجایی که میدونم اوضاع رو من هم از خدا خواستم که حواسش بهمون باشه ..برام عجیب بود که تو همون فرصت کم ت ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 72 تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:18

به خاطر مسائلی که پیش اومده بود تصمیم گرفتم که به کمک خانم دکتر برای طرح پژوهشی برم. فهمیدم که یکی از دانشجوهای پسر که خیلی فضول و تیکه پرونه توی گروه دکتر هست. مجبور بودم به خانواده ام بگم اگر نمی گف ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 108 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

برای محمد تمام ماجرا رو تعریف کردم ...ناراحت شد و تصمیمش عوض شد... گفت ارشد نمیدم گفت میرم امریه میگیرم تا زودتر برم سر کار و بعدش بتونم بی بهانه بیام...گفت نمیخواد ببینه این حال وروز و رفتارهای بقیه ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 153 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

خببب عییییدتووون مباااارک الهی که حضرت صاحب الزمان همیییشه یار ویاورتون باشه و کمک حال زندگیتونان شالله که همه تون زندگی با رنگ و بوی خدا داشته باشین شاید سخت باشه اما شیرینی هاش میچسبهمن که از خود حض ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 125 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

دیگه داریم آماده میشیم برای اثاث کشی... خداروشکر که خودش کمک کرد و تونستیم یه خونه ویلایی خوووب بخریم با این اوضاعی که پیش میره مامان حالش بهتره با آش آوردن همسایه اونم همین اول بسم الله خیلی خوشحال ش ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 150 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

هر چی فکر میکنم انگار داره هی سخت تر و سخت تر از قبل میشه !!1دیدن ها و حرف زدن هامون کمتر و کمتر میشه ....خدایا من مگه چقد طاقت دارم ؟آخه چه انتظاریه که هممه ایناروبشه تحمل کنم؟کاش میفهمیدین حرفامو... ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 96 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

گاهی وقتا هست ما آدما از روی علاقه دست کسی رو میگیریم ...باهاش قدم می زنیم....بهش نگاه میکنیم با لبخند جواب حرف هاش رو میدیم ....گاهی هست که عاشقانه پابه پای یار میریم تا به استوارترین ها برسیم...اما. ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 124 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06

آدمای هوسران همه چیز رو هوس میبینن ...فقط میخوان خوش بگذرونن و بعدش بندازن برن وفکر میکنن خیلی زرنگن!!....حتی از نوشته های وبلاگشون یا پست های اینستاشون هم معلومه.....شاید هنوز کوچیکن برافهمیدن عشق بر ممنونم دوستان .......ادامه مطلب
ما را در سایت ممنونم دوستان .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamdel بازدید : 146 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:06